جای گنج است کنج خانة ما


نقد وقت است در خزانة ما

راح بستان که که روح قدس به فخر


می نهد سر بر آستانة ما

تا کند مستی و برون آید


جرعه ای از می شبانة ما

طبق سیم و زر اگر نبود


چه خلل در شرابخانة ما

خم دهقان همیشه می دارد


به زر و سیم بر چمانة ما

خوش بود یک زمان که هیچ زمان


نبود خوشتر از زمانة ما

پادشاهی به ما رسید که باز


باز آمد به دستوانة ما

نه که خود باز را نشیمن گاه


بود پیوسته آشیانة ما

دین و دنیا به نزد ما دو زنند


سه طلاقند هر دوگانة ما

ابلهان اهل جنت اند اکثر


تو ندانی در ابلهانة ما

تیر می افکن و کمان می پوش


بی نشانی بود نشانة ما

بشنو ای یار از نزاری زار


زاری ما و زاریانة ما

دم او گرچه دام مرغان است


نیست هر مرغ مرد دانة ما